جعفر صابری/نذر یاب

ساخت وبلاگ
جعفر صابری/نذر یاب

جعفر صابری/نذر یاب

چهار شنبه 21 مهر 1395
 
 
جعفر صابری/نذر یاب
 
 

بنام خدابی بخشنده مهربان

 نذر یاب

مرحوم پدربزرگم غلامرضا نام داشت و درای قد و قامتی بلند و کشیده بود که از پدر به ارث برده بود،جد پدری من بدلیل همین خصوصیت از ابتدای جوانی در تعزیه خوانی ها یا نقش حر را بازی میکرد و یا نقش شمر را!مرحوم پدر بزرگم از پدر این را به ارث برده بودو همه ساله در ایام محرم بویژه روزهای تاسوعا و عاشورا کتابهای دست نوشته خود و مرحوم پدرش را کنار دستش می گذاشت و در گوشه ای از خانه و یا حیاط می نشست و شروع به خواندن میکرد او تمام عمرش هرروز حتی روز های تعطیل به محل کارش می رفت. اما  تحت هیچ شرایطی در این دو روز از خانه خارج نمی شد و تمام روز تعزیه می خواند... یک روز علت این همه مراقبت و دقت را از او سئوال کردم و او داستان را برایم این گونه گفت که : مرحوم پدرش یعنی دریا قلی بعد از بیست سالی که نقش حر و شمر را در تعزیه ها بازی میکرد مورد شوخی  چند تن از هم محلی ها شده بود و او را با نام شمر در مراسم و مجالس خوانده  بودند ، وی نیز به همین دلیل در یک از ده های  محرم تصمیم می گیرد که دیگر در تعزیه بازی نکند وبه خانه می رود اما بیمار میشود و از شب اول دهه ی محرم تا صبح روز تاسوعا  درد در وجودش بود،طوری که هیچ دوا و دکتری هم برایش کار ساز نمی افتد ، وی نیز در همان حال بیماری دست به دعا برمیدارد و میگوید  اگر شفا یابد تا آخر عمرش  فقط نقش شمر را بازی  خواهد کرد و به لطف خدا شفا هم پیدا میکند و این گونه این نقش از پدر به پسر می رسد ولی بدلیل مسائل سیاسی و تعطیلی  بعضی تعزیه ها مرحوم پدر بزرگم ازروستای  صالح آباد همدان به تهران مهاجرت می کند و ناچار در خانه و تنها تعزیه می خواند...درس مهمی که ایشان به من داد این بود که هرگز تعزیه خوان واقعی بعد از پوشیدن لباس و آماده شدن در مقابل آینه نمی ایستاد تا خود را ببیند ... جماعت تعزیه خوان تنها برای خدا و عشقشان به سالار شهدا این لباس را می پوشیدند و در میان جمعیت می رفتند تا بدین وسیله ابعاد فاجعه عاشورا را به مردم نشان دهند و بدلیل نبود سینما و تلوزیون این بهترین روش برای بیان آن  واقعه بود....

استاد زنده یاد دکتر جابر عناصری که به حق تلاش های بسیار ارزنده ای در خصوص ثبت و ضبط فر هنگ عامه کشور بخصوص تعزیه در ایران نمود گنجینهای ارزشمندی از فرهنگ مداحی و روضه خوانی نیز فراهم نمود ه که خواندنش برای عموم  خالی از لطف نمی باشد و تازه بعد از مطالعه این اشعار است که ما می فهمیم عزاداری و سینه زنی برای اهل بیت بخصوص سید الشهدا(ع) باید چگونه باشد . البته خوشبختانه هنوز در بیشتر شهرستانها و دهستان های کشور عزیزمان ایران فرهنگ واقعی عزاداری با کمترین دست خوردگی در حال اجراء است معذالک آنچه امروز ما  در تهران و شهر های بزرگ  بعنوان عزا داری محرم شاهد آن هستیم بخصوص عزاداری ها و سینه زنی ها و مداحی ها هر انسان باشعور و درک را دچار افسردگی و آشفتگی میکند که بواقع ما به کجا می رویم ، عجبا من با توجه به گنجینه به ارث رسیده از جدم و پدربزرگم وقتی اشعار آن زمان رامیخوانم ،قدرت بیان و صلابت کلام، بسیار زیبا و دقیق و مثال زدنی است ، ونکته جالب تر اینکه همین چند ماه پیش به همت سازمان تبلیغات اسلامی بخصوص شمال غرب تهران ،با تقدیر و تشکر از مدیریت آن ،حاج آقا محمدی و همچنین آقای حبیب جمشیدی مسئول هیئت های مذهبی و آقای هاشمی در شهرداری منطقه پنج،که جلساتی در همین خصوص مبنی بر اینکه چگونه عزاداری شود و اشعار را با دقت کنترل کنیم  برگزار شد اما چه سود؟...گوش اگر گوش تو ناله اگر اگر ناله ماست آنچه البته به جایی نرسد فریاد است...متأسفانه تعداد زیادی سی دی  به همت شهرداری تهران در بین هیئت های عزاداری در نمایشگاه عطر سیب پخش شد که بیش از هشتاد درصد آن نیز از همین گونه عزاداری ها بود . جای خالی اشعار محلی و منطقه ای از جای جای ایران عزیزمان یا سخنرانی های کوتاه و مفید علما نشان از بی تفاوتی فرهنگی است و تخریب بزرگتری که به پیکره واقعی این مراسم واردمیشود این است که به تازگی  برنامه  ندر یاب نیز در بازار آمد و حتی در سایت های اینترنتی موجود می باشد و این که بدانیم کجا جوجه یا کوبیده و یا قیمه میدهد انسان را به فکر می اندازد وای ما کجا هستیم!بد نیست کمی بیندیشیم بستن کانالهای  ماهواره ای و فیلتر کردن سایت ها شاید یکی از راهکار های مبارزه  با دشمن باشد اما این بی توجهی  ها لطمه به اصل دین و شیعه می زند . نفس اطلاع رسانی مورد نظر نیست ای کاش در این ایام که قشر عظیمی از ملت، بخصوص جوانان در حسینیه ها و مساجد شرکت می کنند  به بررسی مشکلات و ارائه طریق می پرداختیم و از این تریبون عالی کمال بهره برداری را برای بالا بردن شعور نه شور ملت استفاده میکردیم.

 جای تأسف است که ما هنوز خطیبی چون مرحوم کافی را در جمع  خطیبان خود کم داریم. ای کاش دوستان رسانه ای نیز اقدام به برنامه سازی های شایسته می کردند و با بررسی موضوع واقعه ی کربلا به درک بهتر این واقعیت در بین مردم کمک می کردند . ای کاش از بیانات مقام معظم رهبری که در این خصوص هم کم نیست بهره می گرفتیم .والله هدف از برگزاری مراسم برای امام حسین (ع) نباید خلاصه به قیمه و قورمه باشد ای کاش هیئت های عزاداری که در هر چند قدم بساط چای و قهوه و شیرو آب میوه را برقرارکرده اند دست به دست هم می دادند و قسمتی از این هزینه ها را صرف ساخت  مدرسه ای در مناطق نیاز مند می کردند و نام سالار شهدا را بر آن می گذاشتند تا سالها هموطنان ما بدون توجه به دین و مذهبشان از آن بهره مند می شدند . یاران و برادران ،عزیزان، خواهران گرامی که سفره حضرت عباس (س) به گستردگی پنج متر با انواع غدا ها  می گسترانید به فکر آن جماعتی هم باشید که در آرزوی داشتن کمترین امکانات برای ازدواجشان هستند . عزادران سالار شهدا، تا چهلم آقا نیامده دست به دست هم بدهیم و یک کار حسینی کنیم و به جای خرید آخرین تکنولوژی صوتی و تصویری برای هیئتمان دست بیمار نیازمندی را بگیریم که حتی دراین ایام باید کنار بیمارستانهای تهران بسر ببرد، وای بر ما اگر حسین زهرا (س) روز قیامت از انسانیت ما سئوال کند وما فقط سینه خود را نشان دهیم که برای عزایش سرخ کردیم! سینه بدون قلب و عشق به همنوع چه دردی از ما درمان می نماید ، وای بر ما که با تغیر و تلاش نذری های گونا گون را  از هیئات مختلف جمع می کنیم و حتی نمی توانیم میل کنیم . ما کجائیم و به کجا میرویم ...این دین ماست این آئین ماست این بود انقلاب اسلامی ما این است ثمره خون عزیزترین، عزیزان ما پاسخ شهدا را چه خواهیم داد که از جانشان برای یاری حسین زمان گذشتند تا وجبی از خاک کشور عزیزمان به دشمن داده نشود . این است نتیچه حضور سبز و ارزشمند مدافعان واقعی حرم که ما در این ایام پشت میکروفن ها این عزاداری ها را بشنویم وسکوت کنیم و یا همراه ایشان شویم .

خدایا مارا به راه راست هدایت کن!

حسین بیشتر از آب تشنه ی لبیک بود.

افسوس که به جای افکارش

زخم های تنش را نشانمان دادند

و بزرگترین دردش را

بی آبی نامیدند.....

عاشورای 1395

جعفر صابری

 

مرز در عقل و جنون ...

مرز در عقل و جنون باریک است
 
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

عشق هم در دل ما سردرگم
مثل ویرانی و بهت مردم

گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی خون تا فردا

خون چرا در رگ من زنجیر است
زخم من تشنه تر از شمشیر است

مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی

عشق تو پشت جنون محو شده
هوشیاریست مگو سهو شده

من و رسوایی و این بار گناه
تو و تنهایی و آن چشم سیاه

از من تازه مسلمان بگذر
بگذر از سر پیمان بگذر

دین دیوانه بدین عشق تو شد
جاده شک به یقین عشق تو شد

مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی

شعر از:افشین یدالهی

 

[ چهارشنبه بیست و یکم مهر ۱۳۹۵ ] [ 11:11 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/ نارنگی

شنبه 27 شهریور 1395

نارنگی

 

جعفر صابری/ نارنگی

 

 

دوست عزیزی که سالهاست  یکی از بهترین های مدیران آموزشی  کشور است ،از داخل کشوی میز کارش چیزی را درآورد و به من گفت فکر میکنی این چیست؟ تشخیص برایم بسیار مشکل بود و او با لبخند گفت: خواهم گفت:اوایل مهر سال گذشته شاگردی در مدرسه ما بود که با هم کلاسی هایش مدام در گیر بود و شیطنت میکرد چند بار به دفتر مدرسه آوردندش و او چیزی نمی گفت ،بیشتر وقت ها  والدینش دیر برای بردنش می آمدند و او گاه چند ساعت بعد از بچه های دیگر میرفت منزلشان و در حیاط مدرسه بود خلاصه هر وقت هم که پدرش می آمد دنبالش زمانی را برای گفت و گو با من صرف میکرد و برای من از نکات مهم آموزشی و پرورشی صحبت می کرد و نواقص پرورشی و آموزشی کشور را گوشزد می کرد ،گاهی وقت ها هم مادر بچه می آمد و از این که دیر شده پوزش می خواست و میگفت کارش طول کشیده است...

مدتها  گذشت و سال تحصیلی به پایان  نزدیک می شد من از پدر و مادر این دانش آموز  دعوت کردم که یک روز مشترک برای گفت و گو بیایند و آنها یک روز عصر به دفتر کار من آمدند و برای اولین بار در طول سال تحصیلی من این دو را کنار هم دیدم و بعد همین چیزی که به شما نشان دادم  را از داخل کشوی میزم در آوردم و به آنها نشان دادم و گفتم فکر می کنید این چیست؟ پدرش گفت انجیر خشک شده است و مادرش گفت آلو است چطو ر مگر؟ برایشان توضیح دادم که  نه این یک نارنگی است که تا همین سه روز پیش داخل کیف مدرسه فرزندتان بوده است ...واین یعنی شما در طول  سال تحصیلی حتی یک بار کیف مدرسه فرزندتان را باز نکرده اید که داخلش را ببینید ،بار ها جلسه انجمن و اولیا بود اما شما تشریف نیاوردید ، چندین بار به مدرسه تشریف آوردید و لی هرگز به صحبتهای من که در حاشیه صحبت های شما میشد گوش نمی دادید ،این نارنگی روزی نارنگی بود و به مرور زمان آبش را از دست داد و این گونه خشک و بی شکل و زشت شده است ! نارنگی که شما برای فرزندتان فراهم کرده بودید تا او نوش جان کند اما او به این خد مت شما توجه نداشته .  شاید او بیشتر به محبت و حضور شما در کنار خودش نیاز داشته با رها خد مت شما عرض کردم فرزندتان پرخاشگر است و این از روی کمبود محبت می تواند باشد و لی شما گفتید ما برایش همه چیز فرا هم کردیم و زندگی ما چیزی کم ندارد ...

دوستم ادامه داد که این زن و شوهر بحثشان را در مقابل من شروع کردند و کارشان بالا گرفت طوری که من ناچار اتاق را ترک کردم تا شاهد و ناظر صحبت های شان که گاه به فحاشی میرسید نباشم.

اما می شنیدم که  مرد میگفت : بتو گفتم به زندگی برس به بچه برس تو گفتی خسته شدم درس خوندم ده سال تو خونه نشستم می خوام برم سرکار مگه چی ام  از مردم کمتره میخوام من هم تو اجتماع باشم و همش به من گفتی تو چشم دیدن موفقیت من را نداری و زن میگفت مگه این همه زن کار میکنند کجای زندگیشون به هم خورده تو پدری میکردی این هم شغله که داری اگه من کار نکنم هشتمون گرو نوهمونه ...

 باشنیدن صحبت های دوست فر هنگیم  در خصوص این دانش آموز باعث شد من  چیزی بنویسم نمی شود گفت حق با کدام یک از این والدین است و لی واقعیت این است که با توجه به هزینه های جاری  در کشور و مشکلات معیشتی و اقتصادی بیشتر خانوادها ی ایرانی اشتغال مادران  در کنار پدران اجتناب نا پذیر است  معذالک این مشکلات نباید به آیند بچه ما لطمه وارد کند ،دوستان زیادی را می شناسم که این اشتغال خانم خانه ارکان زندگیشان را به هم زده و زن متوجه شده که مردش با شخص و یا اشخاص دیگری ارتباط پیدا کرده و یا متاسفانه حالت دیگر که  زن بدلیل سادگی و نیاز شدید به محبت  در دام   هوس بازی گرفتار شده است .

بی شک تمام تلاش ما برای  ساختن آیندی بهتر و زیبا تر برای فرزندمان است و این حق ما می باشد که صاحب فرزندانی سالم و صادق باشیم اما به چه قیمتی دوری از فرزندمان نداشتن خبر از شرایط تحصیلی و پرورشی بچه  عدم حضور  فعال در فعالیت های آموزشی و پرورشی فرزندانمان لطمات شدید روحی و روانی به شخصیت بچه وارد می کند ، فاصله بین زن و شوهر بخصوص در مسائل عاطفی و جنسی باعث میشود ایشان بدنبال ارضاء خود در مسیر  خطر ناک جبران باشند و فاجعه جدایی و طلاق  بیش از هر چیز به همان لطمه می زند که برایش تلاش میکنیم ، بی احترامی و بد زبانی توهین به یک دیگر و خلاصه نا دید گرفتن شرایط و مشکلات باعث سردی می شود ، کم نیستند مردانی که بدلیل توهین  همسرشان ترجیح می دهند با زن دیگری ارتباط برقرار کنند و یا وقتشان را بیشتر بیرون از خانه سپری نمایند، با ید توجه داشت مهمترین نقش زن حفظ کانون خانواده است و و این از هر کاری اهمیتش بیشتر است زن اگر توانا باشد مدیریت همسر و فرزندانش را بطور کل در اختیار میگیرد ، شاید خیلی ها به صاحب  این قلم خورده بگیرند و لی باید قبول کنیم که اگر زن کارش را خوب انجام دهد مردش  سرش جای دیگری گرم نمی شود ،  چطور می شو د خانمی یک ساعت قبل از رفتن سر کارش خودش را حاضر می کند تا زیبا و شایسته در محل کار و جامعه حاضر باشد اما یک سوم این وقت را در منزل و برای همسرش نمی گذارد، مردش این ها را می بیند و شاهد برخورد های اجتماعی او با دیگران است ،زنی که میرود و کار ی را شروع میکند که بیشتر برخوردش با مردان در جامعه است از نظر شوهرش که شاهد رفتار بعضی زنان اطراف خود است در دراز مدت می افتد ، اینجا قصد بررسی درست یا غلط بودن موضوع را نداریم تنها به بیان واقعیت می پردازیم و این که این اتفاق در حال جریان است، بدون شک هم مرد و هم زنش هیچ نیت بدی ندارند اما متاسفانه جامعه بستر نا مطلوبی شده است ، جوانان بی کار و مجرد یا زنانی که بدلیل مشکلات مادی رو به تن فروشی  آورده اند همه و همه زنگ خطری است که باید بیش از مردان زنان خانواده نقش مدیریتی خود را بیش از گذشته اجراء کنند اگر کم هست باشد کم بخورند ، باید از بیانی شیوا و برخواسته از محبت و دوستی با همسر و فرزندانشان برخورد کنند ،به هیچ عنوان با فرزندانشان با ادبیات توهین آمیز برخورد ننمایند ، باید تلاش کنند تا کانون خانواد بستری مناسب و آرام بخش برای فرد فرد اعضاء خانواده باشد . استرس را بکاهند و با رواج قناعت به زندگیشان سامان دهند . با زیرکی به خلوت همسر و فرزندشان وارد شوند و از هر چیز کوچکی که شاید خانواده را مورد تخریب قرار دهد مطلع باشند باید  باور داشت که زندگی مانند یک کشتی است که ناخدایش شما هستید بله شما خواهر عزیز و ارجمند خانم محترم این کشتی اگر به بزرگی تایتانیک هم  باشد کافیست یک سوراخ ریز در آن پدید بیاید تا غرقش کند...

در طبیعت نقش شیر ماده آماده سازی  خوراک و رسیدگی به همسر و فرزندان است و یا بد نیست بدانید که گرگ ها هرگز به گله های که سگ نگهبانش ماده است نزدیک هم نمی شوند و سکوت و متانت و آرامش سگ  های ماده  همیشه زبان زدنی است . بیشترین محبت را در طبیعت حیوانات ماده  به فرزندان  خود نشان میدهند و بشدت از حریم زندگیشان و فرزندانشان دفع میکنند.

انسان اشرف مخلوقات است و این انسان از مادر زاده شده پس ای مادر اشرف مخلوقات نقش خود را شایسته دان و جایگاهت به انجام رسان.

ارادتمند

 جعفر صابری

[ شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 12:54 ] [ برگرفته از نوشته های دکتر جعفر صابری ]

جعفر صابری/عندالمطالبه...

شنبه 27 شهریور 1395

عندالمطالبه

 

جعفر صابری/عندالمطالبه...

 

 

دوستی که سرانجامش به ازدواج منجرب شود یکی از زیبا ترین انواع ازدواج ها  است و بدون شک هیچ قدر و اندازه ای هم در آن وجود ندارد، معذالک بر حسب یک سنت زیبا و  شایسته برای زوجه هدیه ای را بعنوان مهریه در همان ابتدای عقد ازدواج معین می نمایند که زوج با قبول آن می پذیرد که این هدیه و مهریه را بپردازد و البته مطالبی دیگر نیز گاه به این مورد افزوده می شود مانند حق طلاق ، حق مسکن ، حق  کار و حتی مطالبی  و حقوقش که گاهی درعین  ناباوری زوج می پذیرد و این گونه قبول می کند که موضوع این قرار داد ازدواج و پیوند زیبا تبدیل به یک معامله و کسب شود و کم نیستند فامیلی که همان ابتدا با مشکل های گونا گون روبرو میشوند و یا بدلیل چشم و هم چشمی کار های عجیبی را انجام می دهند و در همین خصوص مواردی را بیان می کنند که والدین آقا دامادم دادشان به افلاک می کشد اما شاه داماد که تنها نگاهش به گوشه ی چشمان عروسش دوخته شده هیچ  نگاهی را نمی بیند و جز صدای قلبش هیچ صدایی را نمی شنود و حتی متوجه نیست که عاقد می گوید بنویسم عندالمطالبه  یا عندالاستطاعه ...خلاصه شاه داماد می پذیرد که آنچه عروس خانم اراده کند را برایش فراهم سازد و این گونه می شود که ناخواسته همین دوست داشتن زیبا گاهی به فاجعه ای تبدیل می شود و آقا داماد و خانواده اش را و حتی گاه کل فامیل را در گیر موضوع پرداخت مهریه مینماید و از همه بد تر نکته غیر اخلاقی است که برای دیگر جوانان بوجود می آورد، دوست جوانی با اذعان این موضوع که وقتی می شود با هر دختری دوست بود و حتی خانه مشترک داشت چرا ازدواج که بعد دچار مشکل مهریه شویم! ما عاشق هم هستیم و داریم زندگی هم می کنیم ازدواج دیگر برای چه؟ وبا کمال تاسف باید گفت وقتی سخت گیری  بعضی خانواده ها را در خصوص ازدواج می بینیم و یا اصرار برای ازدواج های سنگین با مخارج وحشتناکش را  شاهد هستیم باید در انتظار بد تر از این موارد هم باشیم.

 طی یک بررسی به عمل آمده مشخص شد علی الرغم  چند سال گذشته که بیشتر آمار طلاق بین زوج های جوان بود این روز ها میانگین طلاق بین زوجهایی است که گاه ده سال یا بیشتر از ازدواجشان سپری می شود و این دیگر دلایل کم تجربه بودن زوجها و مسائل این گونه را ندارد.طلاق که در روزگار نه چندان دوری در جامعه از جایگاه زیبنده ایی در بین مردم برخوردار نبو د این روز ها کاری بسیار ساده و آسان شده و بسادگی با آن برخورد می شود و با توجه به شرایط نسبتا  دشوارش گاه به سادگی صورت می گیرد و کانون یک خانواده متلاشی می شود ،دیگر تعریفی از تعمیر و باز سازی نیست وقتی می توان به  تازگی  اندیشید چرا تحمل درد ! بچه ها نیز باید با این شرایط کنار بیایند.

 دوستی می گفت من نمی دانم عشق چیست ولی همانقدر بگویم وقتی می بینم  پسر  ده ساله ام به من نگاه میکند و با نگاهش می خواهد که سکوت کنم و فر یاد نزنم خشم را در خود فرو میدهم و می اندیشم که عشق یعنی این ...

دوست دیگری میگوید پس از جنگ با همسر شهیدی ازدواج کردم  که صاحب یک دختر از شهید بود و بعد از مدتی ما صاحب دو فرزند پسر شدیم، دخترمان وارد دانشگاه شد و تحصیلات عالیه دارد اما مدتی است که همسرم  مراترک کرده و میگوید می خواهم طلاق بگیرم!

دوست دیگری می گوید شانزده سال  از زندگی مشترکمان می گذرد ولی مدتی است که همسرم می گوید می خواهم بروم سرکار و از نشستن در خانه خسته شده ام!من با کار همسرم مشکلی ندارم ولی این تغییر مرا بد جوری ناراحت می کند.

دوستی میگفت سر سفره عقد هرچی به پسرم گفتم بابا دقت کن این موضوع مهمی است پذیرش این موارد یعنی دربست در اختیار عروس خانم بودن او فقط گفت بابا دوره این حرفا گذشته!

عزیزی میگفت شاید در نگاه اول  بیشتر حقوق به آقایان داده می شود اما باور کنید این طور نیست و فاجعه است به زندان ها و یا دادگاههای طلاق بروید من نمی گویم همیشه حق با آقایان است اما یک وقت هایی داستان هایی از طلاق را می بینیم و می شنویم که خودش باعث میشود جوانان جرات اندیشیدن به ازدواج را نداشته باشند.

 هنوز کم نیستند افرادی که در طول زمان زندگی مشترکشان عشق و عقلشان چند برابر شده و هر روز هم بیشتر می شود  امید وار هستیم این روابط زیبا را بیشتر در نظر بگیرم و همسران  بیشتر با هم سر سازگاری داشته باشند ،باور کنید کمی گذشت و صبر می تواند خیلی از موارد را برطرف نماید .

به امید روزگاری خوش برای فرد فرد شما عزیزان

جعفر صابری


 
هفته نامه همسر...
ما را در سایت هفته نامه همسر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsarmagazingo بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 13:12